دوشنبه _ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 21 شوال 1445 Monday, 29 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 9672 تعداد نوشته های امروز : 5 تعداد اعضا : 7 تعداد دیدگاهها : 223×
  • اوقات شرعی

  • از کربلا تا کاظمین

    دلم‌ نمی خواست دفتر سفر بسته شود

    شناسه : 42593 13 تیر 1402 - 18:21 ارسال توسط :
    ناباورانه و سرگردان، در میان انبوه جمعیت می رفتم و از گوشه گوشه حرمِ سیدالشهدا، «یا حسین یاحسین های» مکرر می شنیدم و اشک مجال خوب دیدن را از من گرفته بود. در چشم بر هم زدنی خود را کنار ضریح‌ ابا عبدالله الحسین دیدم. مات و مبهوتِ جایی که ایستاده بودم؛ شده بودم و پاهایم به زمین، دست هایم به ضریح و دلم به آن حال و هوا قفل شده بود و دلم می خواست زمان متوقف شود.
    دلم‌ نمی خواست دفتر سفر بسته شود
    پ
    پ

    پایگاه خبری گلدشت کرمان_  ✍زهرا طاهری: دفتر خدمات زیارتی «میعاد» بار دیگر، بامداد جمعه دوم تیرماه جاری، مشتاقان ابا عبدالله الحسین را، راهی کربلای معلی کرد و من که یکی از زائرین بودم لحظه لحظه به جایی نزدیک می شدم که همیشه آرزویش را داشتم.

    به کربلا که رسیدیم بغض امانم نمی داد و بی صبرانه منتظر رفتن به حرم امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) بودم. تابلوی زردرنگ میعاد را در لابلای جمعیت دنبال می کردم تا ضمن اینکه مرا به مقصد برساند؛ کمک کند تا از کاروان دور نیفتم.

    گرمای طاقت فرسا، بوی خاک و احساس غربت در شهری که برای اولین بار در کوچه پس کوچه هایش قدم بر می داشتم؛ با شور و شوقی که برای رسیدن به حرم داشتم، در من لحظه های عجیبی را رقم زد. لحظه هایی که با رسیدن به مقابل ضریح اباعبدالله الحسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) به اوج خود رسید. لحظه هایی که برای توصیفشان واژه های زیادی در ذهنم به صف ایستادند اما من نمی دانستم کدامشان را انتخاب کنم تا شکوهِ حریمِ امنِ بین الحرمین را به تصویر بکشم.

    ناباورانه و سرگردان، در میان انبوه جمعیت می رفتم و از گوشه گوشه حرمِ سیدالشهدا، «یا حسین یاحسین های» مکرر می شنیدم و اشک مجال خوب دیدن را از من گرفته بود. در چشم بر هم زدنی خود را کنار ضریح‌ ابا عبدالله الحسین دیدم. مات و مبهوتِ جایی که ایستاده بودم؛ شده بودم و پاهایم به زمین، دست هایم به ضریح و دلم به آن حال و هوا قفل شده بود و دلم می خواست زمان متوقف شود؛ اما چیزی نگذشت که موج جمعیّت مرا با خود به گوشه دیگری از حرم مطهر امام حسین (ع) برد.‌ صدای اذان ظهر که بلند شد و نماز را زیر سایه عنایت او خواندم؛ قلبم از ناباوری این لحظه ها عجیب به شماره افتاده بود و زبانم از خوشحالی بند آمده بود.غروب که شد روانه حرم‌ حضرت ابوالفضل(ع) شدیم و نماز مغرب را هم در این حرم مطهر خواندیم.

    همیشه وقتی عکس های بین‌الحرمین را میدیدم دلم میخواست روزی این فاصله را فارغ از هر دغدغه ای قدم بزنم و مروری داشته باشم بر آنچه که بوده ام و آنچه که باید‌ پس از این باشم. از مادر خواهش کردم گوشه ای بایستد تا من در حال و هوای بین الحرمین چندقدم بردارم. قبول کرد و نگاهش را به من دوخت تا بروم و برگردم.
    وقتی راه می رفتم آرامش تمام وجودم را فرا گرفته بود و آدم های زیادی از ذهنم می گذشتند حتی آنها که گاهی خاطرم را آزرده کرده بودند و دلم را بناحق شکسته بودند. ناخودآگاه برایشان دعا می کردم که بی گمان این‌هم از برکت حضور در کربلا بود تا دل بزدایم از غبار کینه و آرام برگردم.

    «زیارت دوره» برنامه دلچسبی بود که روز دوم حضور در کربلا، به آن‌ پرداخته شد و باعث شد ضمن شناخت و از نزدیک دیدن اماکنی متبرک، اطلاعات جدیدی در مورد آنها بدست آورم که در ادامه به برخی از آنها به اختصار اشاره شده است.

    از هتل لوءلوء به سمت‌چپ که می آمدیم به دو راهی ای در چندقدمی بین الحرمین می رسیدیم؛ سمت راستش خیابان علقمی نام داشت و اولین فرعی در میانه ی یک بازارچه جایی به اسم مقام دست راست حضرت عباس بود، به عبارتی محل سقوط دست ایشان؛ و سمت چپ، درست در اول بازارچه ای دیگر، مقام دست چپ حضرت عباس بود که دیدن این دومقام آدمی را محزون می کرد و به فکر فرو می برد.

    دیدن «خیمه گاه» از جمله جاهایی بود که در من غوغایی بپا کرد که با هیچ چیز جز اشک آرام نمی گرفتم. در و دیوار این مکان بسیار زیبا، کشش عجیبی داشت و روح مرا از زمین جدا می کرد. در بدو ورود خیمه حضرت عباس(ع) بود، جلوتر هم خیمه های حضرت قاسم بن الحسن(ع)، امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) امام حسین(ع) و…‌وجود داشت و از جمله اعمال خیمه گاه، خواندن نماز قضا برای خودمان بود؛ که البته این‌نماز را به دیگران هم میشد هدیه داد.

    مقام امام زمان و نهر کنار آن، از دیگر جاهای دیدنی زیارت دوره بود و خواندن نماز امام زمان (عج)، زیارت آل یاسین و دعای فرج در این مکان توصیه می شد.

    پس از دیدن «تل زینبیه» جایی که روایت شده فاصله بین خیمه گاه و تلی است که حضرت زینب بر آن‌ می ایستاده و از یک طرف نگران بچه ها بوده و از طرف دیگر درگیر جنگ و شاهد آزار و اذیت هایی که سپاه دشمن نسبت به برادرش امام حسین(ع) روا می داشته؛ طرح توسعه حرم امام حسین به چشم میخورد که گویا نام زینبیه برای آن انتخاب شده است.

    اگر چه دل کندن از کربلا سخت بود اما بناچار شب سوم،حوالی ساعت ۲۳ دور سفره ام البنین حلقه زدیم و رو به ضریح امام حسین و حضرت عباس در حالی که بغض گلویمان را می فشرد، وداع کردیم اما دلمان را جا گذاشتیم و با حسرت از آنجا دور شدیم تا فردایش عازم نجف شویم.

    ده دقیقه به ۱۰ صبح دوشنبه پنجم تیرماه مانده بود که راهی نجف شدیم.اولین جایی که در نجف وارد آن شدیم “مسجد سَهله” بود؛ ۲ کیلومتری شمال غرب مسجد کوفه. آمده است چون شخصی به نام سهیل آن را ساخته به آن سهله گویند و بعداز مسجد کوفه اهمیت فراوانی دارد. در روایات آمده است که امام صادق (ع) به شاگردش گفته است: اینجا منزل امام زمان(عج)است و هیچ پیامبری نیست که در این مسجد نماز نخوانده باشد. گفته شده است کسی که دراین مکان نماز بخواند حاجت روا می شود.
    این مسجد مقام هایی از جمله مقام امام صادق، حضرت ابراهیم، حضرت ادریس، حضرت خضر، انبیا و صالحین و مقام امام زمان (عج) دارد که هرکدام اعمال و آداب مربوط به خود را داشت.

    پس از زیارت مزار کمیل بن زیاد؛ مسجد حنانه از دیگر اماکن مقدس و متبرکی بود که وارد آن شدیم. دو رکعت نماز تحیت و دورکعت نماز زیارت از آداب مخصوص این مکان بود. روی یکی از تابلوهای این مسجد نوشته بود: وقتی امام جعفرصادق (ع)به این مکان رسیدند دو رکعت نماز خواندند و در جواب علت نماز فرمودند: اینجا جایی است که سر مطهر جدم حسین(ع) را در آن قرار دادند. همچنین در بخش دیگری از نوشته این تابلو آمده بود: قائم المائل دیواری است که در زمان تشییع پیکر علی (ع) نالید و خم شد.

    پس از استراحتی کوتاه در هتل «ام القری» نجف، حوالی ساعت ۱۸ راهی حرم مطهر امیرالمومنین (ع) شدیم. از باب الساعه وارد حرم شدیم و دسته جمعی زیارت نامه خواندیم. قرارمان برای برگشت به هتل شد بعداز نماز مغرب و عشا، درست همین جایی که زیارت نامه خواندیم. به سمت باب القبله حرکت کردم و وارد صحن اصلی حرم شدم. وقتی خودم را در یک قدمی ضریح حضرت علی(ع) دیدم؛ بار دیگر از لطف و عنایتی که در این روزها نصیبیم شده بود هم خرسند بودم هم‌شرمنده. آخر مگر می شد آنطور که باید و شاید آنی نباشی که ائمه می خواهند اما اینگونه دست لطفشان بر سرت باشد؟ اما شد و من تا به ابد شکرگزار تمام لحظه های نابی هستم که در این سفر برایم رقم خورد.

    بامداد سه شنبه پنجم تیرماه ساعت ۲:۲۵ به سمت مسجد کوفه حرکت کردیم؛ جایی با فضیلت و برکت که آورده اند بجا آوردن نماز در آن ۷۰ برابر بافضیلت تر از دیگر مساجد است. این مسجد ۱۰ مقام ( مقام ابراهیم، دکه القضا، بیت الطشت، سفینه نوح، دکه المعراج، حضرت آدم، امام زین العابدین، باب الفرج معروف به مقام نوح، امام صادق) داشت که هر مقام اعمال مخصوص به خود را داشت و بجا آوردن آنها در آن هوای دلچسب نزدیک سحر، همراه با شنیدن صدای صبحگاهی پرندگان لذتی دوچندان داشت.
    دو رکعت نماز صبح هم در مسجد کوفه درست مقابل دو محراب نمادین حضرت علی (ع) به جماعت خوانده شد و پس از آن مزار مسلم ابن عقیل، مختار ثقفی، هانی بن عروه را زیارت کردیم.
    کنار مسجد کوفه خانه ای معروف به خانه حضرت علی (ع) قرار داشت که آنطور مداح کاروان آقای طیبی
    می گفت خانه حضرت علی نبوده و خانه خواهرش بوده است که در زمان حکومتش مدتی آنجا سکونت داشته و حتی در آنجا هم غسل داده شده است.

    در نجف علاوه بر مسجد کوفه، مرقد میثم تمار و وادی السلام هم زیارت شد. وادی السلام قبرستانی بزرگ و تاریخی است در ضلع شمالی حرم علی (ع) که بنا بر برخی روایات، این مکان محل رجعت بعضی از پیامبران و صالحان است. بنا بر برخی روایات دیگر هم، هر مؤمنی در هر جای دنیا که بمیرد روح او به این مکان خواهد آمد. مقبره‌های منسوب به هود و صالح از پیامبران پیشین و مقام‌هایی با نام برخی از امامان شیعه نیز در این قبرستان وجود داشت.

    چهارشنبه هفتم تیرماه، بعداز از نماز صبح سوار اتوبوس شدیم و مجددا به سمت کربلا حرکت کردیم تا عرفه را در حال و هوای آنجا بگذرانیم. به کربلا که رسیدیم جای سوزن انداختن نبود؛ موج موج زائر از اقصی نقاط جهان به جمعیت اضافه می شد. دعای عرفه بین الحرمین ساعت ۱۴:۳۰ شروع شد و تا ساعت ۱۶ ادامه داشت. پیاده روها و مغازه ها و حتی لابی هتل ها هم مالامال از جمعیت بود. هرکس هرجایی می توانست می نشست. دست های زیادی را رو به آسمان وچشم های خیس اشکی را آن روز دیدم که هرگز از یاد نخواهم برد.

    دعای عرفه که تمام شد و شامی نوش جان کردیم؛ ساعت ۲۲:۳۰ از کربلا خارج شدیم و به سمت امامزاده سلطان سید محمد حرکت کردیم.

    شب را همانجا زیر طاق آسمان خوابیدیم و فردایش به سمت سامرا جهت زیارت امام نهم و دهم به راه افتادیم. آنجا که رسیدیم دکتر مجاز مدیرکاروان مدام هشدار می دادند از توقف در کنار میدانی که نزدیک حرم بود بدلیل مسائل امنیتی خودداری کنیم. پس از زیارت و نماز جماعتی که در رواق امام هادی(ع) خوانده شد ؛ با طی کردن پله هایی شلوغ و نفسگیر، خود را به سرداب امام زمان (عج) رساندم و برای دقایقی دل دادم به حال و هوای دلچسب آنجا.
    طبق قرار، ساعت یک ربع به ۱۳ خود را جلوی کفشداری رساندم تا به کاروان بپیوندم.

    ناهار را در میانه راه خوردیم و حدود ساعت ۱۸:۱۰ وارد هتل کاظمین شدیم و کمتر از یک ساعت بعد، راهی حرم مطهر امام موسی کاظم (ع) شدیم و محدودیت بردن گوشی به داخل حرم فرصت ثبت لحظه های حضور کاروان میعاد در حرم‌ را از من گرفت اما در لوح دلم لحظه های شیرین دیگری بعنوان پایان بخش این سفر زیارتی ثبت شد که مرا بیش از پیش مشعوف کرد و دلم نمی خواست دفتر سفر بسته شود؛ ولی به پایان آمد این دفتر و پرواز ۴:۴۵صبح نهم تیرماه به مقصد کرمان با یکساعت تاخیر، از فرودگاه بغداد بلند شد و راس ساعت ۸ در فرودگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی کرمان به زمین نشست.

     

    تصاویر بیشتری ببینید:

    از کربلا تا کاظمین با میعاد

    نظرات

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری گلدشت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.