دوشنبه _ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 21 شوال 1445 Monday, 29 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 9672 تعداد نوشته های امروز : 5 تعداد اعضا : 7 تعداد دیدگاهها : 223×
  • اوقات شرعی

  • یادداشت حامد شجاعی باغینی

    خادمی به نام عادل

    شناسه : 47635 02 اسفند 1402 - 19:19 ارسال توسط :
    هوای سرد گلزار شهدای کرمان در ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ با صدای عاشورایی او گرم شده بود. او از مادر سادات حضرت زهرا (س) میخواند و بعد هم برای حضرت سلطان امام رضا (ع).
    خادمی به نام عادل
    پ
    پ

    گلدشت کرمان/ رفاقت با شهدا خودش یکی از راه های خودسازی و سلوک و ایجاد تغییر در خود است. هیچ کسی نیست که به شهداء سلام بدهد و دوست شان داشته باشد و آنها با او رفیق نشوند.

    این که لفظ “رفیق” به کار می رود به این دلیل است که آنها خودشان را آن قدر به آدم نزدیک می کنند که دیگر از مرحله آشنایی و دوستی فراتر می رود و واقعا با آدم رفیق می شوند. این بستگی دارد که تا چه اندازه دلمان برای شهداء بتپد و با آنها صمیمی باشیم.

    خیلی ها مدعی اند که سال های سال با شهدا بوده اند و روزگاری تمام فکر و ذکرشان با آنها سپری شده؛ اما امروز که در میانه یِ این دنیازدگی که همه چیز یخ زده است، حتی اندکی از گرمای خاطرات آنها را حس نمی کنند.

    هوای سرد گلزار شهدای کرمان در ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ با صدای عاشورایی او گرم شده بود. او از مادر سادات حضرت زهرا (س) میخواند و بعد هم برای حضرت سلطان امام رضا (ع).

    من که توفیق حضور پیدا کرده بودم وقتی از مراسم عکس میگرفتم تا برای مشهد ارسال کنم هرگز تصورش را هم نمیکردم عکس و فیلم هایم از روضه خوان، در فضای مجازی دست به دست بچرخد و مخاطب پشتِ مخاطب پیدا کند.

    شاید از روز شهادت حضرت رضا (ع) و مراسم حسینیه ثارالله او را ندیده بودم تا صبح عروج.
    آری خبر سنگین بود و پراز درد.
    ساعت ۱۸ وقتی جلسه ای با حضور خادمین حرم مطهر رضوی داشتیم بناگاه و ناباورانه خبر پرواز “شهید محبوب” را اعلام کردند و دیگر اشک بود و آه و سوز و گداز.

    راستش رفاقت با عادل به دهه هشتاد برمیگردد. آن زمان که اولین بار برای سالگرد جانباختگان حادثه زلزله بم دعوتم‌کرد تا در منزل یکی از رفقا مداحی کند و عاشورا بخواند.

    شهید محبوب که علیرغم رفاقت و سلام علیکی که داشتیم او را نشناختم و اکنون بعداز چهل روز از بدرقه باشکوه، دست به قلم شدم تا از دلتنگی هایم بنویسم اما هرچه که نگاه میکنم همه اشک است و غم فراق و ….

    و حالا بغض‏ های این رفیق جامانده از قافله ، راه را برای گفتن و نوشتن می‏بندد تا جایی که نمی دانم چه باید گفت و چه باید نوشت؟!  فقط میدانم پرواز عاشقانه اش در طریق الشهدای دیار حاج قاسم پر پرواز میخواست. پرواز عاشقانه ای، از دیارحاج قاسم تا بلندای گنبد حضرت سلطان طوس؛ و چقدر زیبا اجر نوکری فاطمیه را مادر سادات در شکوه بارانِ بدرقه، در حرم مطهر حضرت سلطان به او بخشید.

    رفیق امام رضایی من! کاش یک بار دیگر بودی و در خانه رضا اذن خدمت میخواندی و باهم از باب الجواد هم نوا با گلدسته های حرم مطهر، شروع به خدمت میکردیم و تو برای زائرین از دلتنگی هایشان و اشک هایی که بر صندلی چرخدار بهشت هشتم جاری بود، می خواندی.

    و این بار هرچند سخت بود بدون حضورت در آسایشگاه خدام، روز ولادت جوان حضرت لیلا (س)؛ اما صدای زیبایت همیشه در یادم و قابِ خنده هایت در قلبم ماندگار خواهد بود ای جوان خادم الرضا….

    این مطلب بدون برچسب می باشد.

    نظرات

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری گلدشت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.