دوشنبه _ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 21 شوال 1445 Monday, 29 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 9672 تعداد نوشته های امروز : 5 تعداد اعضا : 7 تعداد دیدگاهها : 223×
  • اوقات شرعی

  • «ناگ»نقطه ای در انتهای محرومیت

    شناسه : 20282 10 مهر 1399 - 21:09 ارسال توسط :
    "صدای مردم روستا" شماره ۶۲۸ هفته نامه گلدشت به بیان مشکلات و دغدغه های اهالی روستای دور افتاده ناگ از توابع رمشک اختصاص داده شد تا با انعکاس آنها بتوان گامی جهت بهبود شرایط زندگی ساکنین این منطقه برداشت و توجه مسوولین را به چنین نقاط محرومی بیش از پیش جلب کرد.
    «ناگ»نقطه ای در انتهای محرومیت
    پ
    پ

    پایگاه خبری گلدشت کرمان_ ادیب حیدری: حالا که گرمای طاقت‌فرسای تابستان در حال رنگ باختن است و رفته رفته راه برای شوبادها(شب بادهای خنک) مهرماه باز می‌ شود؛ رودخانه خوش آبِ رمشک همچنان جاری است و برخی از اهالی روستاهای کنار رود آمده‌اند تا از آب زلال و روان آن بهره‌ای ببرند. بهره‌ای که شهرنشین‌ها و مترو سوارها از آن محروم هستند.

    همراه با طلوع خورشید از مرکز شهر قلعه‌گنج به سوی دهستان و یا بهتر بگویم شهر رَمِشک رهسپار شدیم. اینکه گفتم دهستان، به این دلیل است که رمشک تازه یک سالی می‌شود شهر شده اما “پُردِل رئیسی” اولین شهردار رمشک می‌گوید: هنوز شناسه شهر برای آن نیامده است و می‌طلبد مسوولان استان هرچه زودتر و رسما به این دهستان دورافتاده هویت شهر ببخشند تا اهالی و روستانشینان رمشک بتوانند از مزایای این تغییر در منطقه‌شان استفاده کنند؛ زیرا جز نعمت برق، هنوز نیازهای زیادی دارند؛ نیازهایی که تنها علاجش پول و اعتبار کافی و توجه مسوولین است.

    ورود به رمشک

    وارد رمشک که شدیم و بلوارش را پشت سر گذاشتیم؛ به روستای سورگاه رسیدیم و بعد از این روستا بود که آسفالت جاده تمام و راه خاکی و سنگلاخی شد. البته ناگفته نماند که قسمت‌هایی از این راه، زیرسازی شده و پُل‌های سنگی پروژه جاده قلعه‌گنج _ رمشک _ فَنوج سیستان و بلوچستان اجرا شده است اما به گفته ی برخی مسوولین مربوطه، اعتبار این طرح فعلا مسکوت مانده است.

    ورود به دگس

    پس از قدری ادامه دادن مسیر به منطقه ای پوشیده شده از درختچه های داز و‌ گز رسیدیم که «دگس»نام داشت.
    دگس رودخانه‌ای دارد که اطراف آن را درختچه‌های گز پوشانده و نخل‌های بلند قامتی نیز در حاشیه اش سربه فلک کشیده‌اند.

    نمایان شدن تابلوی ناگ

    سمت راست رودخانه، تابلوی روستای «ناگ» نمایان شد و جاده آن راه ما را از جاده اصلی رمشک به سمت فنوج کج کرد و با عبور از پیچ و خم کوهستان و پستی و بلندی‌های مسیر سنگلاخی روستا، بالاخره به «ناگ» رسیدیم.

    ورود به ناگ و حال و هوای آن

    در ابتدای این روستا رودخانه فصلی وجود داشت که در این فصل خشک است و تنها هنگام بارندگی، آب در آن جریان پیدا می کند و حصارهایی سنگی با ارتفاع دومتر که پُشتشان نخیلاتی ۲۰ یا ۳۰ نفری در ناگ قد علم ‌کرده اند.

    اینجا هم تلفیقی از کپرنشینی و سازه‌های روستایی به چشم میخورد. خانه‌های اهالی چندان بزرگ نیست؛ مثلا یک خانواده چهار نفری در ساختمان ۴۰ متری بنیاد مسکن با یک کپر زندگی می‌کنند.

    آنگونه که اهالی می گویند: خانه ساختن در اینجا واقعا سخت و هزینه‌بَر است و دلیلش را هم ناهمواری جاده و دردسرهای آوردن مصالح ساختمانی عنوان می کنند.

    روستای ناگ تقریبا تپه‌ای شکل است؛ یعنی بالادست و پائین دست دارد. ما هم از کنار نخستین خانوارهای این آبادی به طرف بالاتر در سینه کِش کوه حرکت کردیم.
    روستای اصلی و مرکزی ناگ است که در سایه سار و دامنه کوهی بلند واقع شده است، ساختمان‌ها و کپرهای روستا در کنار دره‌ای نسبتا عمیق واقع شده‌اند و دور تا دور روستا را کوه‌های بلند فرا گرفته است. ناگ، زمینی برای کشاورزی و کشت و زرع ندارد اما آب چشمه در آن فراوان است.

    جلوی خانه‌های روستایی ناگ باغچه‌هایی تقریبا ۲۰ تا۴۰ مترمربعی وجود دارد که برای حفاظت گیاهان و درختان از هجوم احشام، دور آن‌ها را با حصاری از شاخ و برگ نخیلات یا فنس پوشانده‌اند.
    در این باغچه‌ها بیشتر لوبیا، چای، سیر و پیاز کاشته‌اند‌ که حتی جوابگوی نیاز خانواده‌هایش نیست.
    اهالی جلوی ساختمان‌های مسکن روستایی،کرسی های با ارتفاع یک متر با سنگ‌های کوهستان، برای نشستن درست کرده‌اند.

    معنای ناگ

    هنگام گشت و گذار در روستا، پای صحبت چندتن از اهالی نشستم. “بهاالدین علیدادی” متولد ۱۳۳۷‌و اهل ناگ که گویا دوران جوانی‌ خود را در کشورهای حاشیه خلیج فارس کارگری کرده و به گفته ی خودش حدود ۱۵ سال است که از کارگری در آن کشورها دست کشیده‌ و به زادگاهش آمده‌؛ درباره معنی کلمه « ناگ » گفت: ناگ یعنی «خاک نِم‌دار یا نِمناک».

    او توضیحاتی را هم درباره این وجه تسمیه داد و گفت که چندین سال قبل پائین‌دست روستا آنقدر آب زیاد بود و وجود چشمه‌ها باعث رویش نیزارهای زیادی شده بود که در واقع به علت فراوانی آب، خاک این روستا خیس و نمناک بود و کم کم تغییر پیدا کرد و به لهجه و گویش ما به «ناگ» تبدیل شد؛ اما پس از طی چندین سال خشکسالی، آن چشمه‌ها هم خشک شدند و نمناکی خاک هم از بین رفته است.

    جاده سنگلاخی و ناهموار ناگ

    “رضا علیدادی” دهیار جوان روستای ناگ و مدیر تنها مدرسه این روستا است. متاهل است و یک فرزند دارد. یک پژو ۴۰۵ هم دارد و همان اول صحبت هایش گفت: همین امروز لاستیک خودرویم در جاده این روستا به علت سنگلاخی بودن ترکید.او از گرانی لاستیک خودرو هم شکوه کرد و گفت: در این راه خاکی مشکلات اینچنینی زیاد پیش می آید.

    بیکاری جوانان ناگ

    “سلیمان گیلانی” جوان ۳۸ ساله بیکاری است، که سرپرست خانوار در روستای ناگِ رمشک است. به گفته ی خودش شغل ثابتی ندارد و بیکار است و یکی دو ماه می‌رود بندرعباس کارگری می‌کند و دوباره برمی‌گردد کنار خانواده‌اش، او از همان مبلغی که از راه کارگری کسب کرده‌ برای مدتی کوتاه گذران زندگی‌می کند و دوباره می رود کارگری می کند.
    سلیمان هم از جاده ناهموار ناگ، گلایه‌مند است و می گوید‌: جاده این روستا بسیار ناهموار است و بیشتر روستائیان برای عبور مرور و تردد از موتورسیکلت‌های شکاری استفاده می‌کنند و افراد مسن و زنان باردار و کودکان هم چاره ای جز موتور سواری در این مسیر ناهموار ندارند.

    زنان باردار روستا و قربانی شدن نوزادان

    سلیمان می گوید: زنان باردار این روستا به دلیل همین جاده نامناسب و عدم امکان تردد آمبولانس و خطر جابجایی مجبور هستند چند روز قبل از موعد زایمانشان به رمشک _در فاصله ۲۳ کیلومتری روستا_بروند و در آنجا در خانه ی آشنایان و اقوام بمانند تا زمان وضع حملشان فرا رسد.
    سلیمان حتی از جان داد یک نوزاد در شکم مادرش به دلیل دیر رسیدن به بیمارستان حرف زد.

    آسفالت شدن جاده؛ آرزوی اهالی روستا

    این جوان و دیگر اهالی روستا که آرزویشان آسفالت جاده است می گویند: گاهی وقت‌ها به تراکتور داران رمشک می‌گوئیم یک سرویس شن برایمان بیاورند ولی به علت ناهمواری جاده نمی‌توانند؛ یا چندین برابر پول کرایه را باید بپردازیم تا کسی حاضر شود این کار را برایمان بکند.

    دغدغه های هیبت الله و فرزندانش

    هنگام دیدار با سلیمان، پیرمرد ریش سفیدی را دیدم که نامش “هیبت‌الله علیدادی” و متولد ۱۳۴۱ است. سینه‌ای پر از خاطرات تلخ و شیرین دارد. حاصل زندگی اش چهار دختر و یک پسر است.
    از جوانی‌هایش و اینکه چه‌کاره بوده سوال می کنم و او پاسخ می دهد: قبلاً در کِشتی سازی هرمزگان کارگری می‌کرده اما الان به علت درد شدید کلیه و بیماری‌هایی که دارد نمی‌توانم این کار را ادامه دهد.
    او که زیربنای خانه‌اش فقط ۵۰ متر است؛ می گوید: می‌خواهد تا وقتی زنده‌است تلاش کند تا فرزندانش مشکلی نداشته باشند.
    “زینب” که یکی از دختران هیبت‌الله است و زبان و لهجه ی خوبی هم دارد جلو می آید و می گوید: کلاس نهم مدرسه رمشک هستم؛ اما هنوز لباس مدرسه‌ای برای خودم تهیه نکرده‌ام و با لباس بلوچی مدرسه می‌روم. برای رفتن به مدرسه رمشک مشکل سرویس دارم. پولی هم نداریم که بابت هزینه سرویس بدهیم چون زندگی‌مان بیشتر با همین ۴۵ هزار تومان یارانه می‌گذرد؛ یا کارگری و کشاورزی.

    مشکلات ادامه تحصیل در ناگ

    او از چندپایه بودن مدرسه اشان حرف می زند و می گوید: بعد از تمام شدن دوره ابتدایی، برای ادامه تحصیل باید به رمشک برود که آن هم فاصله اش تا روستا تقریبا زیاد است و بدون سرویس سخت است.

    لزوم توجه و حمایت ‌کمیته امداد

    وقتی از او پرسیدم مگر تحت پوشش کمیته امداد یا نهاد دیگری نیستند؛ با نگرانی سری تکان داد و گفت: چند بار با طی کردن مسافت بیش از ۱۰۰ کیلومتری به کمیته امداد چاه‌دادخدا رفته‌ ایم؛ اما می‌گویند؛ پرونده شما هنوز بلاتکلیف است. تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی قرار نداریم و هر چقدر پیگیری می‌کنیم فایده ای ندارد.
    از شنیدن این حرف ها بسیار متاثر می شوم و از مسوولین کمیته امداد می خواهم خانواده هیبت‌الله را هرچه زودتر تحت پوشش در آورند؛ تا حداقل فرزندانش از تحصیل باز نمانند چون او بیمار است و توانی برای کارگری ندارد.

    هیبت‌الله از دختر دیگرش که مریم نام دارد هم سخن به میان آورد و می گوید: دخترم مریم کلاس پنجم مدرسه ناگ است و پسرم امیرمحمد در کلاس سوم همین مدرسه درس می‌خواند.
    وقتی موتورسیکلت هیبت‌الله را بعنوان تنها وسیله ایاب و ذهابشان می بینم و می پرسم چرا روی زین آن پتو انداخته مکثی می کند و می گوید: برای این است بچه‌هایم موقع جابه‌جایی اذیت نشوند.
    او که چند سال قبل ۱۰ میلیون تومان تسهیلات مسکن گرفته و الان بدلیل نداشتن درامد حتی قادر نیست اقساطش را پرداخت کند.

    یک روستا و یک حلقه چاه

    مرد مسن ریش سفیدی که “غلامشاه حیدری” صدایش می کنند؛ اهل روستای ناگ و متولد سال ۱۳۲۸ است. او هم چهار فرزند دارد، دو پسر و دو دختر که به قول خودش آن‌ها را به اندازه چشم‌هایش دوست دارد.
    غلامشاه از دچار شدن یکی از پسرانش به اعتیاد و بیکار افتادنش کنج خانه بسیار ابراز نگرانی می کند و می گوید: پسر دیگرم هم که ۱۶ ساله است ترک تحصیل کرده و الان هم در مزارع و باغ‌های بندرعباس کارگری می‌کند.
    او دستم را گرفت و خواست تا خانه خود را نشانم دهد. خانه‌ای دیدم آجری و ۴۰ متری که ایزوگام سقفش جدا و فرسوده شده بود. سقفی که گویا هنگام بارندگی پلاستیکی روی آن می کشد و دورتادورش را سنگ چین می کند تا آب به درون خانه نفوذ و چکه نکند.
    او باد شدید را دلیل خرابی ایزوگام عنوان می کند و می گوید: پولی هم برای ترمیمش ندارد.

    غلامشاه اما تحت پوشش کمیته امداد است و ماهیانه ۱۸۰ هزار تومان مستمری دریافت می‌کند.او کارِ درآمدزایی ندارد و یک باغچه چند متری و کوچک دارد که در آن برای مصرف خانواده پیاز و سیر می‌کارد.
    زمین ندارد اما یک حلقه چاه روستایی دارد که همه اهالی در آب آن شریک شده‌اند.
    پمپ آب کوچکش را نشانم می دهد و می گوید: پنج خانوار باهم شریک شدیم و این یک دستگاه پمپ آب را خریدیم. باغچه‌هایشان را با همین پمپ و آب، آبیاری می‌کنند؛ و البته از همین آب هم برای آشامیدن استفاده می‌کنند.

    ردپای خیران در ناگ

    غلامشاه می گوید: چندسال قبل به همت یکی از خیران، شبکه داخلی و لوله‌کشی روستا و یک منبع ذخیره آب برایمان احداث شده است اما به ۶۰۰ متر لوله برای انتقال آب از منبع به روستا و تانکرهای ذخیره آب نیاز داریم.

    وعده هایی برای رفع مشکلات ناگ

    مهدی شهسواری فرماندار قلعه گنج در سفری به این روستا در تلاش است که مشکلات اساسی روستانشینان همچون آب آشامیدنی و جاده دسترسی به ناگ، تامین سرویس مدارس برای دانش‌آموزان را برطرف کند.
    همچنین خدمات دهی جهاد کشاورزی قرار است یک دستگاه کف‌کِش آب با ۶۰۰ متر لوله انتقال از سوی اداره آب و فاضلاب قلعه‌گنج برای روستا تامین کند.
    علاوه بر این مقرر گردیده ۱۳ کیلومتر مسیر خاکی روستا توسط اداره راهداری قلعه‌گنج تیغ‌زنی و بهسازی شود و جهاد کشاورزی طرح توزیع نهال‌های مثمر و تجهیزات آبیاری قطره‌ای را برای درختان اهالی اجرا کند.

    امید که این گزارش از روستای دورافتاده ی ناگ مورد توجه مسئولان قرار گیرد و برای رفع محرومیت ها و کم و کاستی های آن اقدامات لازم صورت گیرد.


    پایگاه خبری گلدشت کرمان
    با مجوز رسمی شماره ۷۸۱۰۴ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

    نظرات

    یک پاسخ برای “«ناگ»نقطه ای در انتهای محرومیت”
    1. خواهشا یک گزارش از گلستان سلامت کرمان که خیریه است وزیر نظر بهزیستی است تهیه کرده و به گوش دولت مردان مدعی برسانید (وضعیت غدایی و بهداشتی و دارویی و نبود کولر مناسب در تابستان) و پسماند و فرسوده شدن بیماران به دلیل عدم کاردرمانی و روان درمانی و گفتار درمانی گرفته به دلیل کوتاهی روانشناسان مرکز و عدم مدیریت مسول مرکز و مدیرعامل که اصلا به بخش‌ها سرنزده و بعضی از پرسنل که رفتار و گفتار خوبی با بیماران ندارند.(در ضمن از لحاظ مالی و انبار که سوء استفاده هایی توسط بعضی از کارکنان می‌شود که بماند… اگر اهل خدا و پیغمبر هستید صدای مریزان اعصاب روان و افراد بی‌سرپرست را که در آنجا هستند را به گوش مسولین برسانید.) در ضمن با بیماران صحبت کنید اونم به انتخاب خودتان نه کسانی را که پرسنل معرفی کنند

      پاسخ
    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری گلدشت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.