چهارشنبه _ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 8 ذو القعدة 1445 Wednesday, 15 May , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 9720 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 7 تعداد دیدگاهها : 223×
  • اوقات شرعی

  • جان کندن برای یک لقمه نان|۵۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق

    شناسه : 20560 24 مهر 1399 - 14:53 ارسال توسط :
    صدای نداری از خانه خیلی ها بلند شده و هرچه پیش می رویم سفره ها کوچک و شرمندگی مردها پیش خانواده هاشان بیشتر و بیشتر می شود.از بر نخیل رفتن گوشت و مرغ که بگذریم دست مردم حتی از شانه تخم مرغ هم کوتاه شده؛ بعبارتی تامین حداقل مایحتاج زندگی برای اکثریت اقشار جامعه چنان سخت شده که نفس آنها را به شماره انداخته است...
    جان کندن برای یک لقمه نان|۵۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق
    پ
    پ

    پایگاه خبری گلدشت کرمان-زهرا طاهری: صدای نداری از خانه خیلی ها بلند شده و هرچه پیش می رویم سفره ها کوچک و شرمندگی مردها پیش خانواده هاشان بیشتر و بیشتر می شود.از بر نخیل رفتن گوشت و مرغ که بگذریم دست مردم حتی از شانه تخم مرغ هم کوتاه شده؛ بعبارتی تامین حداقل مایحتاج زندگی برای اکثریت اقشار جامعه چنان سخت شده که نفس آنها را به شماره انداخته است.

    بی اخلاقی برخی بازاریان و لزوم نظارت بر قیمت ها
    در شرایطی که مردم از شوک بیماری کرونا و زیان های اقتصادی ناشی از آن نتوانسته اند سر برآورند؛ بی اخلاقی ها هم بجایی رسیده که برخی مغازه داران، اجناس را به هر قیمتی که زورشان برسد دست مشتری می دهند و بعضا قیمت ها از این مغازه تا آن مغازه و از این خیابان تا آن خیابان و حتی لحظه ای با هم تفاوت دارد.
    از اینرو نظارت بر قیمت کالاها و اقلام اساسی و جلوگیری از احتکار آنها در روزهایی که این بیماری به بهانه‌ای برای گرانی‌ و انباشت اجناس تبدیل شده، یکی از خواسته های مهم مردم است.
    البته این امر به تنهایی نمی تواند گره گشای مشکلات این روزهای مردمی باشد که در این وانفسای اقتصادی و معضل اشتغال جوانان و هزینه های سنگین اجاره مسکن و…تهیه ماسک و اقلام بهداشتی نیز به سبد خرید آنها اضافه شده است و هرچه جان می کنند تا لقمه نانی در آورند باز هم شب، دست خالی به خانه هاشان باز می گردند.

    حال ناخوش بازار و مردم
    این وضعیت بغرنج اقتصادی حاکم، سبب شد تا بین مردم شهر کرمان رفته و حرف هایشان را از نزدیک بشنویم.بازار اما حال و هوای دیگری دارد؛ فروشندگان در انتظار مشتری و مردم یا قید خرید را زده اند یا دربدر به دنبال اجناسی با قیمت کمتر از آنچه می بینند و سرشان سوت می کشد؛ هستند.

    شرمندگی مرد میانسال
    مرد میانسالی که لا به لای قفسه های خواروبار فروشی به دنبال مایحتاجش می گردد؛ اجناس مورد نظرش را یکی پس از دیگری نگاه می کند و با خواندن قیمت ها از خرید برخی از آنها صرف نظر می کند و برخی دیگر را در سبد خریدش می گذارد.
    وقتی پای صندوق می آید؛ در حالیکه لیست خریدش را مرور می کند؛ می گوید: مانده ام با چه رویی به خانه برگردم وقتی نتوانسته ام‌ ضروریات خانه ام را تهیه کنم؟ او ادامه می دهد: هر بار که برای خرید می آید اجناس گرانتر شده اند. حتی یک سطل ماست را که روز قبل ۱۲ هزار تومان خریده؛ امروز ۱۶هزارتومان قیمت خورده است.اگر نان سنگگ دولتی پیدا کند ۱۵۰۰ تومان و اگر نه باید ۲۵۰۰ تومان بدهد تا فقط یک نان گرم سنگگ سر سفره زن و بچه اش بگذارد. او می گوید: مدتی است از خرید برنج ایرانی مورد علاقه خانواده اش بخاطر آنکه کیلویی ۲۴ هزار تومان است؛ انصراف داده و برنجی را که از کیفیتش راضی هم نیست از سر ناچاری تهیه می کند.
    می گوید: چرا باید قیمت یک آناناس به ۱۰۰ هزار تومان برسد یا یک تن ماهی ۲۰هزار تومان قیمت بخورد؟ پنیرها هم که چسبیده اند به ته ظرف اما قیمتشان هربار بیشتر از قبل می شود!آنقدر کلافه است که می تواند چندین ساعت متوالی از این اقتصاد افسارگسیخته حرف بزند و خسته نشود.

    درماندگی یک زن
    زن جوان دیگری در حالیکه دست کودکش را می کشد و از مغازه کیف و کفش فروشی دور می کند؛ توجهم را به خود جلب می نماید. وقتی برای دقایقی پای صحبت هایش می نشینم؛ می گوید: همسرم پنج سالی می شود که فوت کرده و بار زندگی را به سختی با سه فرزند به دوش می کشم. هزینه های اجاره خانه، آب و برق، خورد و خوراک و… دیگر جایی برای تفریح و حال خوشمان باقی
    نمی گذارد. حتی نمی توانم در این روزهایی که بخاطر کرونا توصیه به تغذیه مناسب می شود به فرزندانم برسم. او ادامه می دهد: گاهی بسته های معیشتی بدستمان می رسد اما جوابگو نیست و مخارج زندگی کمرم را خم کرده است.کودک بهانه گیری که همراه اوست؛ امکان ادامه گفتگو را سلب می کند.

    دانشجوی دربدر شهریه دانشگاه
    آن دیگری که ۲۸سالی دارد و نامش فرهاد است؛ مانیتور به دست از این مغازه به آن مغازه می شود. وقتی از او می پرسم چرا قصد فروش آن را دارد؟ می گوید: نه کار دارم نه پشتوانه مالی دیگری که بتوانم از عهده شهریه دانشگاهم بر آیم و لابدم با فروش برخی لوازم، سنگ شهریه را موقتا از جلوی پایم بردارم. همینقدر می گوید و می رود تا پای معامله با یکی از همین مغازه دارها بنشیند‌. صدایش را می شنوم که می گوید: ببخشید آقا فکر نمی کنید این مانیتور بیشتر بیارزد؟ باور کنید اگر لنگ شهریه ام نبودم هرگز دست به فروشش نمیزدم…

    قیمت های سرسام آور کامپیوتر و لپ تاپ
    نزدیک تر می روم و از فروشنده می پرسم یک مانیتور نو چقدر قیمت دارد که می گوید: مثلا یک مدل۲۲ اینچ چهار میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است؛ و دست دو در این اندازه حداقل یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان قیمت دارد و اگر دست دو کوچکتر باشد مثلا ۱۷ اینچ، حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان است.یک کیس حداقلی هم حدود ۱۰ میلیون می شود؛ لپ تاپ هم تقریبااز ۱۴ میلیون شروع می شود؛ مثلا لپ تاپ hp، حدود ۲۳ میلیون تومان است.
    حالا اگر فقط یکی دوسال پیش مردم قصد تهیه این لوازم را داشتند یک لپ تاپ را راحت با ۳ میلیون می توانستند تهیه کنند یا مانیتورهایی با قیمت ۷۰۰ هزار تا ۱ میلیون تومان و شاید کمتر بخرند؛ ولی حالا چنان قیمت آنها سرسام آور شده که معدود افرادی می توانند دست به جیب و خرید شوند.

    حتی هزینه تعمیرات این لوازم و تعویض قطعات آنها هم سخت شده بطوریکه فقط تعویض یک کیبورد لپ تاپ ۳۰۰ هزارتومان آب می خورد. به لحاظ شرایط فروش هم اغلب سخت گیرتر شده اند و کمتر با مشتری ها راه می آیند؛ نه چندان تخفیفی می دهند و نه در تقسیط اجناس همکاری لازم را می کنند.

    آموزش مجازی و دردسرهای تهیه موبایل هوشمند
    چند قدم آنطرف تر روبروی یک موبایل فروشی، پدر و پسری درحال یکی به دو باهم هستند و پدر چنان داد می زند و می گوید: ندارم، نمیتوانم بخرم، گران است و تورا به خدا کوتاه بیا و ارزانترش را انتخاب کن و… که توجه هر عابری را به خود جلب می کند.
    دقایقی کوتاه این پدر پای گفتگو می نشیند و می گوید: حدود یک ماه است که از شروع تحصیلی می گذرد اما فرزندم از درس و مشق عقب افتاده و فقط بخاطر اینکه حقوق کارگری من کفاف تهیه گوشی هوشمند را نمی دهد. دست روی هرگوشی می گذاریم گران است.نه چک دارم نه حقوق مشخصی که بتوانم حتی قسطی خرید کنم. گوشی خودش را نشان می دهد و می گوید: وقتی این مدل ساده را ۵۰۰ هزار تومان قیمت می دهند دیگر چطور می شود هوشمندش را باقیمت مناسب خرید؟ پسرش درحالی که اشک می ریزد و حوصله اش سر رفته است؛ پشت سر پدر، خودش را پنهان می کند و با چشم هایش می خواهد که حرف زدن با پدرش را قطع کنم و بگذارم به خریدشان برسند.
    پدر درمانده و مستاصل بین پیاده رو و چهارچوب درب مغازه می ایستد؛ انگار منتظر معجزه پایین آمدن قیمت گوشی هاست تا بتواند از شرمندگی اشک های پسرش در آید.

    هزینه سنگین کلاس های کنکور
    مشکل دیگری که این روزها خانواده ها با آن دست و پنجه نرم می کنند؛ هزینه سنگین کلاس های کنکور است. به گونه ای که در برخی از آموزشگاه های معتبر شهر کرمان مثلا هزینه یک کلاس آنلاین زیست یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان، شیمی حضوری بیش از ۳میلیون و پانصدهزارتومان، زبان انگلیسی حضوری یک میلیون و پانصد هزار تومان است و خانواده ها و کنکوری ها با این قیمت ها باید تصمیم بگیرند اقدام به ثبت نام کنند یا نه؟ که اگر فرض بر ثبت نام گرفته شود؛ این هم می شود چالش دیگری برای کسانی که دغدغه آینده فرزندان خود را دارند.کسانی که می گویند: کاش حداقل امسال بخاطر کرونا و شرایط اسفبار اقتصادی، آموزشگاه ها هم مراعات مردم را می کردند و هزینه ثبت نام کلاس ها را کاهش می دادند نه افزایش؛ چرا که از فرط گرانی هایی که در همه اجناس رسوخ کرده دیگر رمقی برایشان نمانده بخواهند هزینه های اینچنینی هم بپردازند.

    پدری که هر روز آرزوی مرگ می کند
    فرهنگی بازنشسته ای که آمده است دخترش را در یکی از همین کلاس ها ثبت نام کند می گوید: زندگی با دریافتی ماهانه چهار میلیون تومان آنقدر برایم طاقت فرسا شده که هر روز آرزوی مرگ می کنم. او از غصه تهیه جهیزیه برای دخترانش حرف می زند؛ از حال بد دو پسرش که مغازه دار هستند اما نقدینگی لازم را برای تهیه جنس جدید ندارند سخن می گوید و خودش را برای اینکه نمی تواند به آنها یاری رساند؛ سرزنش می کند. او می گوید: در هزینه های درمان همسرش که به سرطان مبتلاست درمانده و نمی داند چطور باید از عهده مخارج سنگین زندگی اش برآید. این معلم بازنشسته برای روزهای پیش روی فرزندانش نگران است و بغضی که در گلو دارد به او اجازه بیشتر حرف زدن نمی دهد.

    بی توجهی برخی مغازه دارها به قیمت روی اجناس
    زن دیگری که علاقه ای به معرفی خودش هم نشان نمی دهد؛ کلافه و عصبانی از مغازه ای بیرون می آید و می شود سوژه دیگر این گزارش. به سمتش قدم‌ بر می دارم و سر صحبت را با او باز می کنم و دلیل ناراحتی اش را می پرسم که می گوید: جنسی را که روی آن ۱۵۳۰۰تومان زده بود؛ از داخل قفسه مغازه برداشتم و موقع حساب کردن ۲۳۰۰۰ تومان برایم حسابش کردند و وقتی اعتراض کردم گفتند: اینها خرید قبل است و ما کاری به قیمت روی آن نداریم و با قیمت جدید می فروشیم.گویا شنیدن این حرف به مذاق این زن خوش نیامده بود و بی آنکه خریدی کرده باشد از مغازه بیرون زده بود.

    ناتوانی مردم برای خرید خودرو
    آن طرف خیابان پسر جوانی منتظر تاکسی است و مرتب روی ساعتش نگاه می کند؛ اما برخی تاکسی ها علیرغم مسافر نداشتن بدون توجه به او، از کنارش رد می شوند و می روند؛ این جوان هم می شود سوژه دیگر این گزارش و وقتی باب صحبت با او باز می شود؛ می گوید: تقریبا هرروز لابدم بخاطر کارم از خانه بیرون آیم اما معطلی که برای ماشین گرفتن دارم باعث شده معمولا با تاخیر برسم و وقتی از او می پرسم چرا با خودروی شخصی رفت و آمد نمی کند؟ در پاسخ سری به تاسف و آه تکان می دهد و در حالیکه از قیمت بالای خودرو گلایه مند است؛ می گوید: چند وقت پیش برای خلاصی از این وضعیتِ سختِ رفت و آمد روزانه، وام ۲۰ میلیون تومانی گرفتم تا بتوانم ماشین بخرم که بس قیمت ها بالا رفته است دیگر این پول بدردم نمی خورد؛ چون برای پرداخت حداقل یک پراید باید ۱۰۰ میلیون بدهم که در توانم نیست و حالا من مانده ام و اقساط وامی که سودی از آن هم عایدم نشده است. او تمایل بیشتری به گپ و گفت نشان نمی دهد و پیاده به راه می افتد.

    قیمت بالای لوازم خانگی و زوج های ناامید
    محمد و سارا که باتوجه به شیوع کرونا قید مراسم عروسی را زده اند؛ پول هایشان را برداشته اند و راهی بازار شده اند تا حداقل لوازم زندگی و مایحتاج خود را برای شروع زندگی تهیه کنند؛ اما قیمت لوازم خانگی بحدی بالا رفته که بعید می دانند بتوانند همه آنچه را لازم دارند تهیه کنند؛ بعنوان مثال قیمت یک یخچال فریز درخور را ۲۰ میلیون تومان عنوان می کنند.
    آنها می گویند: وقتی اجناس قیمت مناسب تر را انتخاب می کنند به لحاظ کیفیت آنقدر ضعیف شده اند که خریدشان عاقلانه نیست.این زوج ادامه می دهند: علیرغم میل قلبی شان، برای تهیه برخی از لوازم ضروری زندگی خود به دیوار و شیپور متوسل شده اند و در واقع این را پذیرفته اند که ممکن است جنس دلخواه و دلچسب را هم برای شروع زندگی پیدا نکنند؛ اما می گویند: چاره چیست وقتی نه پس انداز پدر کفاف تامین جهیزیه کامل را با این قیمت های سرسام آور می دهد و نه حقوق خودمان جوابگوست.آنها ادامه می دهند: دیگر با این شرایط ازدواج سخت شده است و سن ازدواج بالاتر از قبل می شود.

    افزایش تقریبا ۱۰ برابری قیمت زمین و اجاره های سنگین
    این دوجوان که توقع زیادی هم از زندگی ندارند می گویند: برای پیدا کردن خانه مناسب هم زیاد از این املاک به آن املاک شده اند و در نهایت رسیده اند به یک آپارتمان ۶۰ متری با ۱۰ میلیون رهن و یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان اجاره که اگر بخواهند می توانند با رهن کامل ۵۰ میلیون تومان هم قرارداد آن را ببندند.
    اما اگر بخواهند زمین و خانه بخرند حالاحالاها نمی توانند چرا که به گفته برخی از املاکی های راسته بلوار هوانیروز کرمان، قیمت زمین نسبت به سه چهارسال قبل چیزی حدود ده برابر افزایش قیمت داشته؛ آپارتمان هم تقریبا با افزایش پنج و شش برابری روبرو شده است و اگر کسی بخواهد ملک ویلایی بخرد؛ باید افزایش بیش از پنج برابری آن را بپذیرد و قولنامه اش را بنویسد.
    یکی از املاک داران می گوید: خوب است بدانید با اینکه قیمت ها بالا رفته اما بدلیل همین افزایش قیمت ها، ملک از شکل مصرفی به سرمایه ای تبدیل شده و در نتیجه هنوز هم هستند افراد زیادی که تمایل به خرید و فروش دارند؛ اما برای مردم عادی که با شرایط معمولی زندگی می کنند؛ بسختی امکان رهن و اجاره فراهم می شود چه برسد به خرید و فروش.

    خطر افزایش آسیب های اجتماعی متاثر از مشکلات اقتصادی
    این زوج جوان هیچ امیدی به آینده زندگی شان با این شرایط ندارند و می گویند: اگر با همین وضعیت پیش رویم فقر بر تمام کشور حاکم می شود و آسیب های اجتماعی و ناامنی های حاصل از سرقت و دزدی، بیش از پیش بروز پیدا می کند.آنها از مسوولین و دولت می خواهند فکری به حال این وضعیت کنند و مردم را از این منجلاب و بحران اقتصادی حاکم نجات دهند.

    اوج گرفتن قیمت طلا و سکه
    زوج جوان دیگری در راسته بازار طلافروش ها، ویترین ها را یکی پس از دیگری نگاه می کنند و هرزگاهی هم قیمتی می گیرند؛ اما جرات پا گذاشتن داخل طلافروشی ها را ندارند.برخی طلافروش ها همچنان سرشان گرم مشتری هاشان است و از فروششان راضی هستند و برخی دیگر نشسته اند و به تابلوی قیمت لحظه ای طلا و سکه چشم دوخته اند و از نبود مشتری کلافه شده اند. یکی از فروشندگان سکه می گوید: امروز ۱۹ مهرماه تمام سکه به مرز ۱۵ میلیون تومان و طلای ۱۸ به گرمی ۱.۴۲۰.۵۰۰ تومان رسید؛ پس طبیعی است که دیگر کمتر کسی تمکن خرید طلا و سکه را داشته باشد.

    روستاییان و معیشت سخت
    از زندگی و دغدغه های شهرنشینان که بگذریم؛ هنوز هستند روستاهایی که از حداقل های رفاهی برخوردار نیستند.روستاهایی که به واسطه جاده و راه نامناسب با اولین برف و باران، مسیر ترددشان دچار مشکل می شود.روستاهایی که هنوز از نعمت آب آشامیدنی سالم محرومند و بعضا با تانکر آبرسانی می شوند یا به ناچار آب مورد نیاز خود را با طی کردن مسافتی از روستاهای مجاور تامین می کنند یا از آب رودخانه ها استفاده می نمایند.روستاهایی که هنوز برق و گاز و اینترنت به آنها نرسیده و ساکنینشان باید سختی های فراوانی را متحمل شوند تا به هر آنچه حق مسلم شان است برسند. روستاهایی که نه تنها هنوز از خدمات بهداشتی و درمانی محرومند؛ بلکه یک کلاس درس و چهار صندلی هم برای دانش آموزانشان حسرت شده است.روستاهایی که کشاورزی تنها راه درامد افراد ساکن در آنهاست اما بواسطه بلایای طبیعی یا عدم مدیریت صحیح بازار فروش و حمایت از آنها، خسارت های جبران ناپذیری به آنها وارد می شود که زخم های پینه بسته کشاورزان و تن رنجور و خسته شان، خود گواه این واقعیت تلخ و ناتمام است.

    وعده خروج از بحران اقتصادی بعداز انتخابات ۱۴۰۰
    ناگفته نماند پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس در نشست خبری ۱۳ مهرماه خود با اصحاب رسانه استان، ضمن‌ اذعان به وضعیت اسفبار اقتصادی حاکم در کشور، ابراز امیدواری کرد که بعد از انتخابات ۱۴۰۰ شاهد تحول جدی خواهیم بود و آن زمان است که از پیچ و خم این بحران و چالش اقتصادی نجات می یابیم؛ بنابراین باید منتظر ماند و دید سرانجام این وعده چه خواهد شد.

    دولت به داد مردم برسد
    ۱۵ مهرماه هم، رییس اتاق اصناف کرمان در گفتگو با فردای کرمان خبر از فاجعه ابطال پروانه های اصناف زیادی داد و از دولت خواست بهداد مردم برسد.
    یوسف جعفری ضمن هشدار نسبت به رکود حاکم بر بازار نیز به صراحت گفت: «اصناف در حال حاضر در بدترین شرایط هستند. اجناس بسیار گران شده و مردم قدرت خرید ندارند و اوضاع در حدی خراب است که می‌توان گفت بدترین از این، نمی‌تواند باشد!»
    او در بخش دیگری از صحبت هایش افزود:«دولت برای حمایت از اصناف در برابر کرونا، تسهیلاتی را در نظر گرفت ولی کم‌تر از ۱۰ درصد از کسانی که ثبت‌نام کردند موفق شدند این وام را دریافت کنند چون بانک‌ها شروطی گذاشتند که بسیاری از کسبه نتوانستند آن را تامین کنند. ضمن اینکه وام ۱۲ میلیون تومانی با سود ۱۲ درصدی آن هم به‌ازای هر کارگری که حفظ شده باشد، اصلا نمی‌تواند خسارات کسبه را جبران کند. دولت اگر قصد حمایت داشت باید ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان وام بدون بهره به بازاریان می‌داد تا بتوانند خودشان را سرپا نگه دارند».

    ۵۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق
    علاوه بر این به استناد آمار مرکز آمار، ۵۱ درصد ایرانی ها زیر خط فقر مطلق بوده و استاندارهای زندگی آنها پایین تر از فقرای آفریقایی است.
    شنیده ها حاکی است این میزان در سال ۹۰، ۱۷ درصد بوده؛ ولی در سال ۹۷ به ۲۴ و در سال ۹۸به ۳۵ درصد رسیده؛ به گونه ای که از هر دو ایرانی که در خیابان می بینید یک نفر، زیر خط فقر مطلق است.براساس آمار منتشره، متوسط مصرف گوشت قرمز در بین خانوارهای ایرانی نسبت به سال ۹۰، ۵۱ درصد کاهش داشته به طوری که در دهک چهارم این کاهش مصرف به ۶۵ درصد رسیده و حتی در دهک دهم یعنی ثروتمندان هم تا ۴۱ درصد با کاهش مواجه بوده است.مصرف برنج و لبنیات هم در سال ۹۸ کاهش ۳۵ درصدی داشته ولی آمار ۹۹ هنوز مشخص نیست که قطعا شرایط امسال بدتر از سال گذشته است.

    منتشر شده در شماره ۶۲۹ هفته نامه گلدشت

    پایگاه خبری گلدشت کرمان
    با مجوز رسمی شماره ۷۸۱۰۴ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

    نظرات

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط پایگاه خبری گلدشت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.